اولین ملاقات


khaterat

اون شب با پوریا صحبت کردم و گفت همون پسریه که 5 ماهه میخواد

بهم شماره بده اما هر دفعه که شماره داده یا پرت کردم یا پاره کردم

 و جلوش ریختم 

قرار شد 5 شنبه که من نیم ساعت وقت دارم همو ببینیم و 

بیشتر حرف بزنیم 

تا روز 5 شنبه فقط ارتباط ما از طریق sms بود.

تا بالاخره صبح 5 شنبه شد

من حاضر شدم تا برم اما مامان کفت کلاس فیزیک برگزار نمیشه و 

فقط کلاس عربی برم

این یعنی دیدار من و پوریا کنسل

اما به مامان گفتم یکم دیر تر بیاد دنبالم

خلاصه بعد کلاس پوریا جلو در منتظرم بود 

با یک پارس اومده بود در حالی که گواهی نامه نداره 

بهش زنگ زدم و گفتم الان بابام میاد و نمیتونم برم پیشش

اما اصرار داشت فقط چند دقیقه کنارش بشینم

سوار ماشین شدم 

اونجا اولین باری بود که پوریا رو میدیدم آخه هیچوقت 

بهش نگا نکرده بودم 

وای چی چشمایی داشت چه لبایی و واقعا خوشگل و خوش تیپ بود

5 دقیقه باهش بودم و حرف زدیم و 

بعدش من پیاده شدم

اما اون ناراحت بود چون میخواست بهش بوس بدم اما

من تابحال این کارو نکرده بودم و وجدانم ناراحت بو 

بنابر این با ی خداحافظی پیاده شدم و رفتم

و پوریا هم رفت(پایان قسمت دوم)



نظرات شما عزیزان:

NaNaZ
ساعت17:19---23 مرداد 1392
slm mc azizam webe jalebi dari
ag moafeq bashi tabadole link konim


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 22 مرداد 1392 10:21 |- naficeh -|

ϰ-†нêmê§